لیبرال دموکراسی یا دموکراسی آزاد، که همچنین به عنوان ........... لیبرال دموکراسی یا دموکراسی آزاد، که همچنین به عنوان دموکراسی قانون اساسی شناخته شده، عبارت است از یک شکل متداول از دموکراسی کارگزار. بر اساس اصول دموکراسی لیبرال، انتخابات باید آزاد و منصفانه، و روند سیاسی باید رقابتی باشد. تکثرگرایی سیاسی معمولاً با حضور متعدد و مجزای احزاب سیاسی تعریف میشود.
دموکراسی آزاد ممکن است در اشکال مختلف قانون اساسی باشد: ممکن است یک جمهوری مبتنی بر قانون اساسی باشد، مانند ایالات متحده، هند، آلمان و یا برزیل، یا پادشاهی مشروطه (پادشاهی پارلمانی)، مانند انگلستان، ژاپن، کانادا یا اسپانیا. این نظامها ممکن است یک نظام ریاستی (ایالات متحده آمریکا، برزیل)، یک نظام پارلمانی (سیستم وست مینستر، بریتانیا و کشورهای مشترکالمنافع، اسپانیا) و یا یک سیستم ترکیبی، نظام جمهوری-پارلمانی (فرانسه) داشته باشند.
دموکراسیهای لیبرال معمولاً دارای حق رای همگانی، اعطای تمام شهروندان بالغ حق رای بدون در نظر گرفتن نژاد، جنسیت یا مالکیت اموال هستند. از لحاظ تاریخی، با این حال، برخی از کشورها، که به عنوان لیبرال دموکراسی شناخته میشوند محدودیت بیشتری در حق رای دادن داشتهاند، و برخی رای مخفی ندارند. همچنین ممکن است شرایطی برای رای دهندگان لازم باشد مثلاً از رای دهندگان درخواست شود ثبت نام کنند قبل از اینکه به آنها اجازه رای دادن داده شود. تصمیماتی که از طریق انتخابات به دست میآید، نه توسط همه شهروندان، بلکه توسط کسانی که در رای دادن شرکت کردهاند، اتخاذ میشوند.
در عمل، دموکراسیها محدودیتهای خاصی برای آزادیهای خاص قائل هستند. به عنوان مثال محدودیتهای مختلف قانونی از جمله قوانین کپی رایت و قوانینی در برابر افترا وجود دارند. ممکن است برای سخنرانی ضد دموکراتیک، یا تلاش برای تضعیف حقوق بشر و در مورد ارتقاء یا توجیه تروریسم محدودیت وجود داشته باشد. در طول جنگ سرد، در ایالات متحده بیش از اروپا، اینچنین محدودیتهایی بر کمونیستها اعمال میشد. در حال حاضر این محدودیتها معمولاً بر سازمانهایی اعمال میشود که ترویج تروریسم ویا تحریک گروهٔ نفرت از آنها استنباط شود. مثالها عبارتند از: قانون ضد تروریسم، بستن پخش برنامههای ماهوارهای و برخی قوانین علیه سخنان نفرت آور. منتقدان ادعا میکنند که این محدودیتها ممکن است فراتر از حد برود و اینکه ممکن است هیچ ازحداقل تزمینهای آیین دادرسی و عادلانه قضایی وجود نداشته باشد.
رابطه لیبرالیسم و دموکراسی یک رابطه ضروری عقلی نیست، بلکه یک رابطه تاریخی است. لیبرالهای اولیه دموکرات نبودهاند و بعد از آنکه جان لاک به دفاع از دموکراسی پرداخت، لیبرالها تدریجاً به دموکراسی گرایش یافتند. همچنین بسیاری از دموکراتها نظیر ژان ژاک روسو نیز لیبرال نبودهاند. اما لیبرالیسم بخصوص در قرن بیستم با دموکراسی گره میخورد، چنانکه امروزه برخی از اندیشمندان علوم سیاسی دموکراسیها را به دو گروه دموکراسیهای لیبرال و غیرلیبرال تقسیم میکنند.
به نظر دیوید بیتام پنج مولفه از مولفههای لیبرالیسم برای نظام دموکراتیک و دوام آن ضروریاند.