همچون دیگر حکومتها، یک امپراتوری ساختار سیاسی خود را حداقل با اندازهای از اجبار، حفظ میکند. امپراتوریهای زمینپایه (مانند امپراتوری مغول) تمایل به گسترش در حوزهٔ پیوسته دارند، در حالی که امپراتوریهای دریایی (مانند امپراتوری بریتانیا) در سرزمینهایی پراکندهتر و در قارههای متفاوت گسترده هستند.
با این که مورخان هنوز به نظر مشترکی دربارهٔ چگونگی قدرت یافتن یک امپراتوری نرسیدهاند، رشد قدرتها معمولاً به دلایل زیر هستند:
نحوه حفظ قدرتها نیز بنا بر فرهنگ و موقعیت اجتماعی حاکمان تغییر میکند، برای مثال:
تمامی امپراتوریها با حملات خارجی یا جنگها و قیامهای داخلی متلاشی میشوند، مانند:
بعد از سال ۱۹۴۵ میلادی، تعداد امپراتوریهایی که به حیات خود ادامه میدادند، کم شد و امپراتوریهای فرانسه، بریتانیا یا عثمانی که در اثر جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم تضعیف شده بودند، از بین رفته و در نتیجه نتوانستند مستعمرههای خود را در برابر جنبشهای استقلالخواهانه حفظ کنند. در جهان امروز کمتر کشورهایی مشاهده میشوند که امپراتوری در آنها به شیوه قدیم وجود داشته باشد، زیرا امروزه بیشتر ملتها قادرند از نظر اقتصادی و امنیتی خود را حفظ کنند و نیازی نیست که بخشی از یک امپراتوری باشند.
اِمپِراتور واژهایست که از زبانهای اروپایی به پارسی آمده. امپراتور لقبی است که در آغاز به سرداران برجسته رومی داده میشد. پس از چندی به فرمانروای روم امپراتور میگفتند و سرزمین زیر فرمانش را نیز امپراتوری میخواندند. پس از فروپاشی امپراتوری روم پادشاهان نیرومندی که بر چندین کشور و سرزمین فرمان میراندند، امپراتور نامیده میشدند.
در زبان فارسی امپراتور برابر با شاهنشاه است. اگرچه معنای اصلی این دو واژه در گذشته متفاوت بودهاست، ولی امروزه این دو واژه به صورت مترادف به کار میروند.